آرتینآرتین، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره
آناهیدآناهید، تا این لحظه: 6 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

لحظه هاي ناب كودكي

لالایی..

پسر عزیزم... از وقتی به دنیا اومدی تا 1 سالگی بیشترین تلاشم و کردم تا تی وی نگاه نکنی -تو خونه خودمون که تمام مدت تلویزون خاموش بود خونه مادر بزرگ ها هم سعی میکردم نگاه نکنی-و تو 5 ماه گذشته هم ماکزیمم روزی 40 دقیقه بیشتر تی وی نگاه نمیکنی و اون تایم هم سی دیهای مخصوص سنت و برات میذارم.-به نظرم کارتون های صدا و سیمارو نبینی بهتره-خدارو شکر اگه سی دی هاتو ببینی دیگه اصراری به دیدن تی وی نداری... اماااااااا مدتیه که وقتی میریم خونه مامانی و بابایی شب که میشه حدودای ساعت 10 میای و کنترول تلویزون و میدی دستم که یعنی روشن کنم و تا لالایی های شبکه پویارو گوش بدی(واقعاً میمونم از کجا میفهمی که الآن باید لالایی گوش بدی و البته این درخواست...
25 آبان 1392

عکس های گل پسر..

پسر دلبندم، از گوشی بابا افشین چندتا عکس برای یادگاری میذارم برات. عروسی دوست بابا افشین بقیه در ادامه مطلب آرتین در اتاق عمه مریم آرتین وقتی خوابش میاد و نمیخواد بخوابه پا تو کفش دایی محمد حسین کردی؟؟؟؟؟؟(بازی این روزهات تو خونه مامانی اینه که بری دونه دونه کفشهای جاکفشیشونو بیاری وسط خونه ) شمال محرم 92     ...
24 آبان 1392

عاشورااااااااااا

در همه ی تاریخ آدم هایی مثل ما زیرآبی رفتند. آن پشت و پستو ها قایم شدند. جوری که درست معلوم نشود اهل کدام هستند تا هم از این ور بخورند هم از آن ور. بعد یکدفعه یک بیابان بی آب و علف پیدا شد که معادلات همه را ریخت بهم. جای قایم شدن نداشت. حالا انگار کن مثل "زهیر" هی راه قافله ات را کج کنی و از بیراهه ها بروی تا به کاروان امام حسین علیه السلام برخورد نکنی. بالاخره چی؟ بیابان مگر چقدر جای فرار دارد؟ بالاخره میفرستند دنبالت: «زهیر! تصمیم ات را بگیر.» انگار کن بروی لای سپاه یزید و توی خیمه ها قایم شوی، صدایت می کنند: « حر! تصمیم ات را بگیر» بدتر از همه آن شب که چراغها را خاموش می کنند و در دل تاریکی می گویند:&l...
22 آبان 1392

17ماهگی

پسر عزیزم مینویسم برای تو ، تویی که آرزوهایت آرزوییم است برای تویی که قلبم لبریز از عشق توست برای تویی که تمام هستیم در وجود نازنین تو غرق شده برای تویی که هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن میگذرد. برای تویی كه غمهایت معنای سوختنم است و عـشقت معنای بودنم برای پاکی قلبت.احساس قشنگت و تمام وجودت مینویسم. ای هستی من ، عاااااااااااااشقانه دوووووووستت دارم ماهگیت مبارک   ...
19 آبان 1392

مشاهده

سلام .. پس از مطالعه مطلبی که در رابطه با  مشاهده در وبلاگ دوست خوبم الهه جان خواندم من هم تصمیم گرفتم قسمت هایی از مشاهده این روزهایم را بنویسم... به گفته الهه عزیز ((مشاهده یعنی دقیق تر ببینیم کودکمان را، آنجا که بازی می کند، آنجا که با دیگران تعامل دارد، آنجا که چشمانش برق می زند از یک نقشه جدید! و همراهش شویم. بدون فکر کردن از پیش که قرار است به کجا برسد؟ چه بفهمد؟ چه بگوید؟ چه آموزشی را پیش بگیرد ( یا بگیرم) ؟ فقط همراهش شویم. بچه ها هر لحظه در حال جوشش هستند. ما این جوشش را یا نمیبینیم یا سرکوب می کنیم یا بی تفاوت از کنارش می گذریم.)) آرتین علاقه فراوانی به بالا رفتن از موانع و سطوح مختلف دارد و...
15 آبان 1392

عکس..

پسر شیرینم.مهربونم... دیروز در بین جارو کشیدن خونه،  رفتم یک سری به غذای شما بزنم تو آشپزخونه بودم که صدای جارو برقی و شنیدم ، اومدم ببینم در چه حالی دیدم جاروبرقی و روشن کردی و داری برام خونه رو جارو میزنی و منم چندتا عکس گرفتم و خودم نشستم به تماشای شما ..حسابی با جاروبرقی سرگرم بودی و وقتی خسته شدی خودت خاموشش کردی. قربون اون تلاشت برم صبح بعد از خوردن صبحانه وقتی داشتم سفره رو جمع میکردم و میخواستم پنیرو خامه و ... رو بذارم تو یخچال طبق عادت همیشگی با ایما و اشاره به من فهموندی که میخوای شما این کارو بکنی و با باز شدن درِ یخچال شروع کردی به جستجو تو طبقات یخچال و بعد از بررسی همه طبقات با یه نارنگی راضی شدی ...
13 آبان 1392

لغت نامه آرتین

نابغه کوچولوی خودم چند روزی میشه بادیدن عکس الاغ میگی اَاَ و خروس میگی قو قو سعی میکنی صداشونو در بیاری جالبیش به اینکه حتماً باید کتاب اولین مزرعه من و بیاری و اون صفحه که تصویری از حالت حیوانات در حال صدا در آوردنن و باز میکنی و به الاغه اشاره میکنی و صداشو در میاری . به اتاق میگی تاق (البته ق رو خوب نمیتونی بگی)و به تخت اشاره میکنی میگی تخ دووووووووووووووووووست دارم خیلی زیاد. خدارو شکر که تو رو دارم . ...
13 آبان 1392